محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ تدوینگر چند اثر آخر محمد حسین مهدویان که توانسته بود در این عرصه نقشی ماندگار از خود بر جای بگذارد، با نخستین تجربه خود در ساخت سریال نمایش خانگی، در قامت کارگردانی قابل و کاربلد ظاهر شده است. سجاد پهلوان زاده یکی از ستونهای چند فیلم و یک سریال محمد حسین مهدویان است که از چند هفته قبل، به عنوان نفر اول، یک سریال متفاوت و شایان توجه را با بهره گیری از برخی ایدههای مهدویان در مقام مشاور کارگردان، روانه پخش کرده است.
«سقوط» اثری خوش ساخت و پرهیجان است که هم رگههایی از سبک فیلم سازی مهدویان را در خود دارد و هم اثر انگشت مستقل سجاد پهلوان زاده در آن تشخیص داده میشود. این سریال که در نخستین قسمتش طولانی و کم رمق ظاهر شد و رابطه ژاکان و آیسان را بیش از حد زیر ذره بین قرار داد، از سکانس پایانی همان قسمت و خروج از ترکیه وارد فاز حادثهای شد و توانست مخاطبانش را به تماشای ادامه ماجرا ترغیب کند. رابطه تخت و فاقد پیچیدگی این زوج که در مواردی حتی روایتی مصنوعی و باورناپذیر از یک پیوند زناشویی به نظر میرسید، در پایان قسمت اول به موقعیتی هولناک متصل شد و با برملا شدن چهره پنهان ژاکان، به قلب تشکیلات مخوف داعش زد.
سجاد پهلوان زاده موضوع ویژهای را برای نخستین سریالش در شبکه نمایش خانگی انتخاب کرده است که میتواند مورد توجه طیف گستردهای از مردم ایران قرار گیرد. اساسا شناخت تشکیلات مخوف داعش، به عنوان افراطیترین سازمان تروریستی جهان معاصر، برای بسیاری از مردم دنیا جالب است و کنجکاوی مخاطبان را برمی انگیزد؛ بالاخص که تعداد فیلمها و سریالهای ایرانی که مستقیما به داعش میپردازند، انگشت شمار است.
این موضوع جذاب و پرتنش، به خودی خود مخاطب را به تماشای «سقوط» ترغیب میکند و نقطه قوت اصلی این مجموعه محسوب میشود. موضوع مهم این سریال، اما به یک انتخاب دقیق دیگر هم گره خورده که پرداختن به داعش از درون آن است. این شیوه، برخلاف رویکرد متعارف در ساخت آثار مشابه است که اغلب دشمن (یا شخصیت شیطانی داستان) را مرموز، ساکت و در فاصلهای دور از لنز دوربین نگه میدارند تا ترسناکتر به نظر برسد.
سازندگان «سقوط» با بردن دوربین به درون تشکیلات داعش، نشان میدهند که این سریال را نه صرفا به مثابه بازنمایی یک گروه شرور یا نیروی اهریمنی مخوفی که باید در پایان نابود شود تا برای مخاطب لذت بیافریند، بلکه به عنوان فرقهای انحرافی که لازم است ایدئولوژی آن برای مخاطب تشریح و تبیین شود، طراحی کرده اند. در این مورد یک ایراد اساسی نیز وجود دارد که میتواند نویسندگان «سقوط» را به چالش بکشد؛ اینکه سریال در ماجرای تقلای شرم آور ابوخالد برای به چنگ آوردن آیسان متوقف شده و به جای پرداختن به ابعاد وسیع تری از باورهای خطرناک داعشی ها، در قسمتهای سوم و چهارم، کاملا خودش را درگیر ماجراهای اضافه کرده است.
«سقوط» دوربین را به بطن داعش برده، اما بیشتر بر اردوگاه زنان متمرکز است و در پرداختن به فرماندهان داعشی، فاصله معینی را با شخصیتهای منفی حفظ کرده است. این موضوع باعث شده است که در این چهار قسمت، مسئول محل نگهداری زنان (ام عبیده) بیشتر از فرماندهان اصلی برای مخاطب ملموس شود و ایدههای افراطی این گروه از طریق او بازنمایی میشود. تنها فرمانده داعشی این قصه، تمام فکر و ذکرش را به هوس رانی داده و نزدیک شدن لنز به او نمیتواند بخشی از ایدههای خطرناک داعش را که در میان فرماندهان این گروه تروریستی جاری است بازنمایی کند. البته شخصیت ژاکان در قسمت دوم تا حدی برای این بازنمایی تلاش کرد، اما در ادامه و با حذف او، رسالت تبیینی سریال ناقص ماند.
«سقوط» یک مینی سریال جاسوسی است که از لحاظ ژانری در گونه تریلر یا حادثهای دسته بندی میشود. این اثر با فیلم برداری شایان توجه هادی بهروز و موسیقی حجیم هادی خزایی فر که با فضای قصه سازگاری دارد، به سریالی خوش ساخت و اثرگذار مبدل شده که تا اینجای کار در جلب نظر مخاطبان موفق بوده است. با این حال، در چهار قسمت ابتدایی «سقوط»، جای خالی عملیات کاملا به چشم میآید. در این چهار قسمت، هنوز عملیاتی از سوی نیروهای ایرانی به وقوع نپیوسته است که اگر در نیمه دوم اثر شاهدش باشیم، «سقوط» به مراتب جذابتر از قبل خواهد شد، به ویژه اگر عملیاتها با سکانسهای اکشن باکیفیت همراه باشند.